آن"پیر جوون زخم چشیده" دیگر پیر شده/ هموونی که اتفاق افتاده بود
بسم الله الرحمن الرحیم
حال و هوای عید برای برخی با آمدن عمو فیروزها و ماهی قرمزهای داخل تنگ دست فروشهای خیابان مولوی خودش را نشان میدهد و برای برخی دیگر هم نوستالوژیهای متفاوتی همچون کاغذهای رنگی، شستن فرشهای مادربزرگ روی بام خانه کاهگلی روستا یا... .
اما حال و هوای عید برای من تنها در یک فیلم خلاصه میشود، فیلمی که تنها یک فیلم نبود! همیشه نزدیکیهای عید میل به دیدن"آژانس شیشهای" برایم یک حس خوشآیند بوده که سعی میکنم آن را زنده نگاه دارم.
عباس آژانس شیشهای در همین ایام قبل از عید بود که باید میرفت. لوکیشنهای خانه، بنیاد شهید در حال رنگ، آژانس و ... .
امروز برای پنجاه و پنجمین بار آژانس شیشهای را دیدم و لذت بردم با یک تفاوت، اینکه دیگر آن"پیر جوون زخم چشیده" پیر شده است، هموونی که اتفاق افتاده بود!
بعد التحریر: امروز هم مردم ما نقش"شاهد" را برای حاج کاظم بازی میکنند نه آن چه خارجیان نام گروگان برایشان انتخاب میکنند، مردم ما خواهان ایستادگی در برابر حرف زوری هستند که نباید شاهرگ غیرت آن خشک شود.
یاعلی