ماجرایی شبیه نامه جعلی چارلی چاپلین به دخترش
اخیرا ماجرایی شبیه نامه چارلی چاپلین به دخترش برای بنده اتفاق افتاده است که لازم میدانم هر چه سریعتر جلوی آن را بگیرم!
ماجرا از این قرار است که سال 89 داستان کوتاهی با عنوان "وقتی خدا به قولش عمل میکند" نوشته و روی وبلاگم گذاشتم که برگرفته از یک اتفاق واقعی بود.
این اتفاق را یکی از استادان عزیزم سر کلاس درس برایمان تعریف کرد و من نیز با شاخ و برگ دادن به آن، روی وبلاگ شخصی قرار دادم.
اما ماجرا اخیرا بیخ پیدا کرده است! حالا همین داستان هر روز دست به دست میچرخد با یک تیتر و عنوان جعلی: داستانی واقعی از استاد شفیعی کدکنی!
نمیدانم چه جوری برخی متوجه شدند که داستان بنده به نقل از آقای شفیعی کدکنی است اما باید همین جا اعلام کنم که این داستان از ایشان نبوده و برای استاد بزرگوار دیگری است که خودشان نخواستند نامشان در مطلب درج شود.
بر خودم واجب میدانستم از جعل یک تاریخ دیگر جلوگیری کنم چرا که عموما ما عادت به این کار کردهایم!