بازرگانی که ما می شناسیم
مدتی است جنجالی تولد یافته از مقاله آقای علوی تبار با عنوان "تکرار یا تداوم" در ماهنامه ویژه علوم انسانی "مهرنامه" واکنشهای متفاوتی را با خود به همراه داشته که پای دیگر اصلاح طلبان از جمله عباس عبدی و سروش دباغ را به میان کشیده و در نهایت نوید بازرگان را مجبور به اتخاذ موضع تدافعی برآمده از نسبت خویشاوندی با مهدی بازرگان کرده است.
در مقاله علوی تبار که به سیر اندیشهها و آرا جوانان دوران طلوع انقلاب از جمله خویش در قیاس با باورهای بازرگان پرداخته است، دینشناسی، انقلابیگری، برابری اجتماعی، اولویت استعمار یا استبداد و ... موضوعاتی است که سعی شده نزدیک شدن دیدگاههای نسل انقلاب به مهدی بازرگان را به خواننده القا کند و یا به قلم نوید بازرگان در برخی موارد چالش را به نفع بازرگان پایان یافته ببیند!
نسل انقلاب در قلم علوی تبار اکنون خود را در کنار بازرگان میبیند و اینجاست که از "تضاد و یا تعارض با بازرگان در پگاه انقلاب تا به امروز" نوعی نزدیک شدن به آرا مهدی بازرگان قلمداد میشود. شاید بتوان گفت نقطه اوج تعارض نسل جوان انقلاب با بازرگان در فتح لانه جاسوسی آمریکا باشد، مسالهای که ازسوی مهدی بازرگان تقبیح می شود و تعرض به خاک آمریکا قلمداد و اینجاست که در عرض کمتر از 10 روز رئیس دولت موقت استعفا میدهد و این عمل تعبیر به رویارویی با امام خمینی که فتح لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام را انقلاب دوم نامیده بودند میشد.
اما در باب برچسبهای دینشناسی، انقلابیگری و دیگر موضوعاتی که سعی شده به مهدی بازرگان عضو ارشد نهضت آزادی و هم پیمان با یزدی، سحابی و امثال امیرانتظامها که نام آنان در اسناد لانه جاسوسی به کرار دیده و توسط دانشجویان نیز رسانهای شد، چسبانده شود؛ نویسندگان مذکور در یک مجادله مغالطه آمیز و هماهنگ شده چشم از واقعیت و حقیقتی که همان "نامه امام خمینی(ره) به علی اکبر محشتمیپور، وزیر کشور دولت میرحسینموسوی" است بستهاند و نشان دادند در عمل نیزقائل به پیوستن امام خمینی و اندیشههای آن پیر سفر کرده، به تاریخ هستند!
امام خمینی(ره) که در اصل به درخواست مکتوب وزیر کشور وقت موضوع یا بهتر بگوییم، مساله نهضتآزادی و ایادی آن را که لحظه به لحظه علیه کشور و انقلابیونی چون مطهری، بهشتی، باهنر، مفتح، خامنهای و دیگر بزرگان، عنان گسیختهتر و علنیتر فعالیت میکردند و میتینگهای هدفگذاری شده برپا میکردند، پاسخ میدهند، میفرمایند:
در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی، مسائل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است. آنچه باید اجمالاً گفت آن است که پرونده این نهضت و همین طور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدّی وابستگی کشور ایران به آمریکا است و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است؛ و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید آمریکای جهانخوار را که هرچه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه او دارند از ستمکاری اوست، بهتر از شوروی ملحد میدانند و این از اشتباهات آنها است.
در هر صورت، به حسب این پرونده های قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها، که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ملتهای مظلوم بویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سر بلند نمیکرد، و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند؛ و ضرر آنها، به اعتبار آن که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهای جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است.
امام(ره) در حالی میفرمایند: "نهضت آزادی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند" که بازرگان با انتشار مطالب و کتبی در خصوص حج، تفاسیر و آموزش قرآن مجید، مسئله وحی، مطهرات در اسلام، علی و اسلام، عشق و پرستش، خدا در اجتماع، اسلام مکتب مبارزه و مولد و غیره که بیش از 70 عنوان کتاب در باب مذهب و دین است، تماما سعی کرد تا به قول خودش وجه جدیدی از دین را به خورد جامعه جوان ایران که مشتاق به دانستن بودند بدهد.
بازرگان همچنین به همراه همکیشان خود و همنظر با بنیصدر با جنگ و فتح خرمشهر مخالفت میکند! و خواستار خوابیدن در دامان آمریکا برای فرار از جنگ و تعرض به کشور میشود. امام خمینی در این خصوص با صراحت آمریکادوستی بازرگان و نهضت آزادی را در پاسخنامه خود به محتشمیپور(رجوع شود به پاراگراف ابتدایی نامه امام که در بالا آمده) تبین میکنند و این یعنی انقلابیگری مورد اشاره برخی لیبرالها که به بازرگان نسبت میدهند کاملا دور از واقعیت و حقیقت است چراکه در زمان تشییع پیکر پاک شهدا بردوش مادران و پدرانشان امثال بازرگانها گوشهای نشسته و در فکر ارتباط با استکبار بودند.
این قسمت از فرمایشات امام که به اندیشه بازرگان و نهضت آزادی مربوط میشود نیز پاسخ محکمی است به تمام تلاشهایی که میخواهند چهرهای تئوریک و اندیشمندانه از وی بسازند: "از این جهت، گفتارها و نوشتارهای آنها که منتشر کردهاند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولی الموالی امیر المومنین را در نصب ولایت و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است، بر خلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را نعوذ بالله- تخطئه، بلکه مرتد بدانند! و یا آن که همه این امور را از وحی الهی بدانند که آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است."
و اما نتیجه گیری امام راحل که صراحت در آن کاملا به چشم میخورد و جای هیچ بحثی را برای برداشتی ماسوای ذهنیت و قصد رهبر کبیر انقلاب باقی نمیگذارد: "نتیجه آن که نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بیاطلاع از مقاصد شوم آنان هستند میگردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود، و نباید رسمیت داشته باشند."