برای آقا محمد رضا!
نوشتن مطلب انتقادی برای محمدرضا شجریان؛ کسی که خود میگوید از 16 مرتبه صدایی، 20 تای آنها را دارد! خیلی سخت است. حقیقتا سخت است، نه از این جهت که قشر "خود فرهیخته دان*" را رودرروی خود قرار میدهی و نه از این جهت که وقتی از تمام بازیگران و بازیکنان و خلاصه هر چی آدم مشهور است میپرسی خواننده مورد علاقهات کیست؛ مثل مرتضی حیدری در برنامه صندلی داغ نوروز 85 میگویند: "قطعا استاد شجریان!" که البته من دلیل لفظ قطعا را نفهمیدم، شاید هم منظور له کردن خواننده دیگری بود که هم رده شجریان است؛ بلکه از این رو که او شجریانی است که 30 سال نظام برایش تبلیغ و آلبومهایش را منتشر کرده و مقدسترین لحظات ماه رمضان را به صدای او اختصاص داده است.
امروز وقتی این تیتر را دیدم که "امسال شجریان در ایران کنسرت ندارد" و بعد روی آن کلیک کردم و بعد هم متن را خواندم و بعد فهمیدم که ایشان قرار است در تمام دنیا به غیر از ایران کنسرت بگذارد؛ دیگر به "بعدش" فکر نکردم و آه نکشیدم که ای وای چه سعادتی از کف برفت و الی غیر.
استاد است قبول، اما چقدر این استاد گرامی برای این خاک مهم بوده؟ چقدر سعی کرده برای این سرزمین که تخت جمشید* در آن آرمیده هزینه بدهد؟ راستی اصلا شجریان تا به حال برای ایران هزینه هم داده؟ منظورم جبهه و انقلاب و غیره نیست که تمام اینها پیشکش، اما آقای استاد! شده تا حالا حتی یک بار هم برای ایران تنها از جنبه ملی گرایی و نه نظام جمهوری اسلامی، از آبرویت مایه بگذاری...؟!
از سه نقطه گذاشتن خیلی بدم میآید اما گاهی اوقات واقعا و واقعا و نه از روی تنبلی، برای تکمیل جمله، آدم مجبور میشود سه تا نقطه پشت سر هم بگذارد؛ چون ممکن نیست به قول رضا امیرخانی، کلمه جدیدی بسازد تا منظورش را برساند.
آقای استاد شجریان! اگر برای شما در آن طرف کره زمین سوت و کف میزنند و شما در پایان کنسرت دوباره مینشینید تا مرغ سحر "سحرانگیز" را بخوانید، برای این است که باید در برابر نظام باشید، باید ابزاری باشید در برابر اسلامیت، جمهوریت و اصل نظام؛ حتی در برابر مردمی که وقتی پیکان 50 خود را به "جوانان" و حالا هم پراید و 405 تبدیل میکنند حتما یکی از کاستهای شما را داخل داشبورد خود دارند.
آقا محمدرضا، حمایت شما و کیانیان و پرستویی و تمام به قول جوانهای نسل روغننباتی، "اِند" هنرمندی ایران از سران فتنه که البته دستپخت 20 سال ریاست بر فرهنگستانِ شما هنرمندان است، از جانب این مردم نهایتا با 13 میلیون رای استقبال شد. البته اگر تمام آرا را به پای حمایت شماها بگذاریم و نقش بهاره رهنما در جمع آوری امضا بازیگران برای حمایت از میرحسین را نادیده بگیریم؛ همانی که اخیرا یک میلیون تومان کمک هزینه خرید لوازم آرایش! از "دنیای تصویر" گرفته و یک شب قبل از عید به همراه دخترش و همسر نویسندهاش، از میدان ولیعصر (عج) با کلی رنگ و بو به خانه بازگشته*؛ رنگ و بویی که به قول خودش حس نوستالوژیک کودکی را برایش تداعی میکند... در کودکی هم آرایش میکردید خانم رهنما؟!
واقعا که چقدر حسهای نوستالوژیک ما نسبت به این بندگان خدا خندهدار است؛ حتی بوهای نوستالوژیکمان. ما هنوز هم چادر سجاده مادرمان را روی صورت میگذاریم و با بوی یاس خشک شدهای که عطر بهشت زیر پای او را دارد، نمازهایش را بو میکشیم احساسمان را میبلعیم و خود را به دوران کودکی میبریم، برخی هم خب، با رژ لب به دوران کودکی میروند!
نه، ما خیلی هم دور نشدیم؛ همین نزدیکیها هستیم، نه کانادا و آمریکا و انگلیس و ... ما اینجاییم؛ کنار ملت.
*خودم ساختم
*افتخار مشترک ناسیونالیستها ایرانی
*وبلاگ بهاره رهنما